اوج دیوانگی بشار اسد، فرمان شماره ۲۸

فرمان شماره ۲۸ نقطه اوج دیوانگی بشار اسد

به قلم: امید قربانی

با این سرعتی که نیروهای تحریر الشام وارد دمشق شدن و تمام مراکز دولتی رو در عرض یک ساعت اشغال کردن، اگه خودِ بشار اسد میخواست با ارتشش وارد دمشق بشه، بیشتر از اینا طول میکشید!

سقوط و فرار بشار اسد بدین شکل که سحرگاه امروز دیدیم یکی از سریع ترین سقوط ها در خاورمیانه طی یکصد سال گذشته بود. این در حالیه که هنوز هیچ تحلیلِ درستی از ابعاد ماجرا ارائه نشده!

واکنش ارتش عربی سوریه ( یکی از بزرگترین و مجهزترین ارتش های عربی ) در مواجههٔ منفعلانه با نیروهای تحریر الشام به یک سوال بزرگ تبدیل شده. مخصوصا بعد از محاصره شهر حلب تا امروز که تکفیری ها به راحتی وارد دمشق شدن!

حدوداً یه ماه پیش و قبل از شروع درگیری های ادلب، تعدادی از افسران ارتش سوریه که در خط مقدم جنگ با تکفیری ها بودن، نسبت به وضعیت حقوق و دستمزد خودشون اعتراض میکنن. بشار اسد بدون توجه به درخواست افسران، اقدام به صدور فرمان شماره ۲۸ می‌کنه!

اسد طی فرمان شماره ۲۸، ۵۰ درصد به حقوق و مزایای نیروهای اطلاعاتی و امنیتی اضافه کرد و به میلیشیای عربی سوریه دستورِ برخورد قاطع و قلع و قمع هرگونه نافرمانی و تخطی از دستورات در ارتش رو داد!

میلیشیای عربی سوریه در واقع همون لباس شخصی ها و فداییان بشار اسد هستن که وظیفه شون برخورد خشن با اعتراضات مردمی بود. یکی از اصلی ترین دلایل انفعال ارتش سوریه همین بود. اینکه میدیدن به جای افزایش حقوق و مزایا و بهبود زندگی، هر روز تعدادی از افسران و دوستانشون به استخبارات احضار میشن و دیگه اثری ازشون نمیشه.

فقط خدا میدونه که تا همین دیشب، چند هزار سرباز و افسر بیگناه سوریایی فقط به خاطر چند دینار حقوق بیشتر به جوخه های اعدام و تیرباران سپرده شدن. شاید بشه فرمان شماره ۲۸ رو اوج دیوانگی بشار اسد قلمداد کرد...

نویسنده: امید قربانی دهنه سری

جامعه شناس و تحلیلگر سیاسی ۱۴۰۳/۰۹/۱۸

حکمرانی حتی الفبای مدیریت را نمیداند

آنچه خوشبختی یا بدبختی ملت را رقم میزند

فرصت های تجاری در جزیره آدمخواران برای ایران

بحران کشاورزی حاکمیت را در ورطه نابودی قرار میدهد

بحران کشاورزی حاکمیت را در ورطه نابودی قرار میدهد

تورم غذایی پدر مردم را درآورده است

دکتر سید یعقوب موسوی

درودهای فراوان بر فرزند بسیار عزیزم مهندس آقا محمد رضا خان شجاع . خیلی خیلی ممنونم از ابراز مهربانی های بی دریغ تان. همیشه شما را مجموعه ای از نبوغ و درک این جهان هستی می دانستم و از خداوند بزرگ بابت آشنایی با خیل عظیمی از جوانان برومند و دانا و درس مهربانی و ادراک گرفتن از این شاهکارهای خلقت که از افتخارات زندگی ام بوده و هستند سپاسگزارم.

همان طور که به درستی تحلیل کردید تورم به دو بخش خوراکی و غیرخوراکی تبدیل شده که در شرایط گریه آوری تورم مواد غذایی رقیب خود را شکست داده و در طبقات ضعیف درآمدی دهگانه فشار مضاعفی را به کم درآمد ها وارد کرده است. در اقتصادی که به شدت به مساعدت و دستگیری طبقه متوسط به پایین شعار می دهد عملا می بینیم که استمرار سیاست های فعلی سختی معیشت آنان را بیشتر هدف گرفته است و اگر یک نکته را هم به عنوان کسی که سال ها در آمارگیری و سرشماری ها و تدریس این دست از دروس حضور فعال داشته است؛ اضافه نمایم غم انگیزتر است.

در این آمارگیری ها آمارگیر یک نهاد دولتی است و این اعداد جزیی از عملکرد دولت ها محسوب می شوند و از گذشته تا کنون و تا فردا به شکل تعمدی اعداد کم شماری می شوند یعنی بخشی از این آمار از کل مغازه ها اخذ نمی شود و متمرکز بر بخش های ارزانتر بازار است.

به عنوان مثال میادین میوه و تره بار که به علت هزینه های کمتر آن چون متعلق به شهرداری ها و سایر مراکز دولتی هستند هزینه تمام شده کالا به مراتب کمتر و در نتیجه ارزان تر است، اخذ می شود و در نتیجه با واقعیت بازار اختلاف به سمت پایین دارد و همین هم مسئولان را گول می زند و البته مسئولان هم خودشان بیشتر دچار خود فریبی میشود.

همین الان هم وزرا قیمت تره باری ها را در مصاحبه می آورند و از ایشان بپرسید حجم عرضه از میادین چد درصد حجم عرضه از کل بازار است؟!!

وقتی آمار تورم را حتی با زمان جنگ مقایسه می کنیم می بینیم حتی دولت جنگ علی رغم تحریم گسترده جهانی و هزینه های جنگ به شدت در کنترل تورم موفق تر عمل کرده است. علت اصلی این نابسامانی ها عدم فهم در مسایل اقتصادی و ندانستن رابطه تامین کالا و عرضه با میزان ارزشگذاری بازار است که در اصطلاح آن را قیمت می نامیم.

در یک نظام اقتصاد دستوری که یکی از مبانی آن قیمت گذاری دستوریست و سرکوب قیمت و حتی سرکوب ارز صورت می گیرد در شرایط اضطرار آن فنر از جا کنده می شود که به آن جهش می گوییم که چنانچه با چراغ سبز دولت ها باشد به آن شوک می گویند.

در حالی که در اقتصاد چنین اصطلاح شوک درمانی نداشته ایم و هم ما سه شوک ارزی را از دهه نود داشتیم به جز این شوک های اخیر که دیگر از شوک گذشته و به نظرم قطع شدن ضربان و از کار افتادن قلب است.

دولت جدید دلار را ۵۰ تومان تحویل گرفت و الان در حدود ۸۴ و ۸۵ تومن است و در تمام دنیا فقط یک بار اصطلاحا جراحی و شوک اقتصادی بر پیکره اقتصادشان فرود آمد در دوران جدید شوک ها الان هفتگی شده است و کلا دولت با ناتوانی اقتصاد را رها کرده است.

علت اصلی که من به رییس جمهور بر سر انتخاب کابینه و استانداران ایراد گرفتم و گفتم بیل را به بیل زن بده و برگرد مثل یک پرزیدنت در کاخ رییس جمهور بنشین و دانشمندان را به گرد خود فراهم کن همین است.

الان او در قامت یک کارگر و بنا درآمده و مرتبا هم حرف های تکراری رجوع به کار کارشناسی می کند در حالی که خودش عامل اصلی این بدبختی هاست انتخاب وزرای کارکرده و باتجربه و با آگاهی از این میدان سخت می توانست دولت را از بدبختی نجات می داد.

من تصورم این است که بخش کشاورزی علاوه بر دولت حاکمیت را نیز در ورطه نابودی قرار می دهد و البته مجلس هم در خواب عمیق است و به جای پرداختن به امور جانبی و حاشیه ای باید با دقت نظر تمام مسائل روز و از جمله قوت مردم را در اولویت قرار بدهند.

خوشبختانه دیشب با تعدادی از نمایندگان صحبت کردم و برای تعدادی هم پیام فرستادم و با برخی وزرای ادوار و همچنین تعدادی از اعضای نزدیک رییس جمهور ارتباط برقرار کردم و امیدوارم بازخوردهای آن را در یک اقدام شتابان و بدون وقت کشی ببینم.

من شخصا هیچ امیدی از این وزیر فعلی ندارم چون اصلا در این بخش حتی کمترین اطلاعات میدانی هم ندارد ولی آرزو دارم بهترین اتفاقات در بخش با کمترین هزینه رخ بدهد و با اقدامات بر مبنای عقلانیت دغدغه کارکنان و بازنشستگان به طور واقعی سنجش و حل و فصل بشود و ذهن و روح کارکنان به این معطوف شود که تیم تشکیلاتی وزارتی دشمن آنان نبوده و درک واقعی از معیشت و زیست آنان و خانواده هایشان دارند ولی در تمام این مدت ما کوچکترین آلارم امیدوارکننده ای نه از وزیر و نه از نزدیکان او که در دایره بسیار بسته و کوچکی هستند و صف خود را از جمعیت انبوه کارکنان جدا کرده اند ندیده ایم.

دکتر سید یعقوب موسوی

دولت گرفتار شده در لجنزار بحران ها

فرصت های تجاری ایران در جزیره آدمخواران

دو خاطره متفاوت از مداد سیاه دوران مدرسه

ابر بحران‌ سازان، دولت گرفتار در لجن بحران‌ ها

ابر بحران‌ سازان دولت گرفتار در لجن بحران‌ ها

به قلم: عبدالرضا اعتمادیان

در سال ۹۲، زمانی که ناقوس پیروزی آقای روحانی به صدا درآمد، تحلیلی با عنوان "گرفتارترین دولت جمهوری اسلامی" نوشتم. پس از آن، دولت آقای رئیسی را "دولت گرفتار با ابر بحران‌ها" نامیدم، بحرانی که دکتر محمد فاضلی به‌خوبی از آن پرده برداشت. اکنون، دولت آقای پزشکیان را می‌توان "دولتی غرق در لجن بحران‌ها" نام‌گذاری کرد.

اگر بحران‌های کشور را با یک معیار سنجش ارزیابی کنیم و مبنای تحلیل را از آغاز دولت آقای خاتمی در نظر بگیریم، مشاهده خواهیم کرد که وی از "هر ۹ روز یک بحران" پرده برداشت. این بحران‌ها تا برجام، جنبش "زن، زندگی، آزادی" و مسائل مرتبط با حجاب و غیره ادامه یافته‌اند. طی ۲۵ سال گذشته، حدود ۱۰۱۴ بحران لاینحل (فارغ از بحران‌های ناشی از انقلاب ۵۷، جنگ و سازندگی) در کشور باقی مانده است. حتی اگر در دوره‌های مختلف اقداماتی برای حل آن‌ها صورت گرفته باشد، پس از دولت احمدی‌نژاد، بسیاری از این تلاش‌ها به کلی نابود شد.

دولت پزشکیان اکنون با میراثی از این بحران‌های انباشته روبه‌روست. هر گام در مسیر حل آن‌ها، دولت را به سردرگمی بیشتری خواهد کشاند. چالشی که دولت‌های خاتمی و روحانی از طریق گروه‌های فشار بر ملت تحمیل کردند، اکنون در دولت پزشکیان با نسخه‌ای دیگر تکرار می‌شود. این بار، آتش‌به‌اختیاران دولت سایه، نمایندگان دولت‌های پیرامونی از روسیه و چین تا عربستان و حتی نتانیاهو، که منافع خود را در ایران تضعیف‌شده می‌بینند، میدان‌دار خیابان‌ها شده‌اند. در این میان، سوداگران تحریم و تورم نیز، بی‌هیچ بازخواستی، سناریوهای خود را پیش می‌برند و با شعارهای مرگ، مأموریت‌هایشان را دنبال می‌کنند.

اما هیچ‌کس نمی‌پرسد: این‌همه آرزوی مرگ برای ظریف و دیگران، چه سودی برای طراحان این سناریو دارد؟ آیا تاکنون هزینه آن را بر اقتصاد کلان کشور برآورد کرده‌اند؟ می‌توان ثابت کرد که هر شعار مرگ، هزاران دلار از جیب مردم ایران را به جیب تحریم‌سازان و کشورهای منطقه ریخته است. برای نمونه:

درآمد سرانه چین در سال ۱۹۷۸، تنها ۱۵۶ دلار بود، اما امروز به ۱۲,۱۷۴ دلار رسیده است. در سال ۱۳۵۶، درآمد سرانه ایران ۲,۲۲۰ دلار بود که معادل بیش از ۱۰,۵۰۰ دلار امروزی می‌شود. اما امروز، درآمد سرانه ایران به حدود ۲,۳۰۰ دلار سقوط کرده است!

یعنی هر شعار مرگ، سالانه ۸,۰۰۰ دلار (حدود ۶۶۰ میلیون تومان) از جیب هر ایرانی خارج و به جیب تحریم‌سازان و رقبای منطقه‌ای واریز شده است و در حالی که این سرمایه‌ها از کشور خارج می‌شود، جوانان ملت ایران، تحت فشار اقتصادی، برای ۱۰۰ دلار، تمام حرمت خود را در خیابان‌های استانبول و سایر مراکز توریستی جهان می‌فروشند!

آیا این ننگ برای سوداگران تحریم بس نیست؟

آنچه خوشبختی یا بدبختی ملت ها را رقم میزند

فرصت های تجاری ایران در جزیره آدمخواران

اتباع خارجی بلای جان آبهای زیرزمینی ایران

جهل مقدس، چهار هزار سال تقلید جاهلانه

جهل مقدس، چهار هزار سال تقلید جاهلانه

نویسنده: امید قربانی

جامعه شناس و فعال سیاسی

چرا وقتی حرف از جهالت نسل بشر در پیروی از ادیان و انجام مناسک و مراسم مذهبی میشه، برخی از دینداران و مذهبیون ناراحت میشن و جبهه میگیرن؟ یعنی واقعاً این عزیزان نمیخوان بپذیرن که بسیاری از آنچه به عنوان شریعت دینی و حتی اعتقادات دینی در میان میلیارد ها انسان وجود داره، ریشه در جهالت و نادانی داره؟

چهار هزار سال تقلید جاهلانه

گات‌ ها، قدیمی ترین و اصیل ترین بخش از کتاب اوستاست ( زرتشتیان ) که لهجه و متن بسیار پیچیده ای داره. ترجمه فارسی گاتها اولین بار، زمان قاجار توسط ژول ریشار انجام شده. یعنی تا اون موقع بسیاری از زرتشتیان به مدت بیش از چهار هزار سال متنی رو در معابد میخوندن که حتی معنیشو نمیدونستن.

علاوه بر این، یکی از یسناهای همین گاتها هنوز هم ترجمه نشده و ملت همچنان این سرود رو بدون اینکه اصلاً بدونن چی هست، سه شنبه ها میخونن. جالب اینجاست که همین سرود به گواهی محققان، قدیمی ترین نوشته بشریت هست که دست نخورده و بکر باقی مونده.

میدونین چرا دست نخورده مونده؟ چون هیچکی نمیفهمه که این سرود چی داره میگه که بخواد اونو تغییر بده. چون طبیعتاً تحریف در اون جاهایی صورت میگیره که آدما بخوان یه چیزی رو به نفع خودشون تغییر بدن.

و از اونجایی که متن و واژه ها و آوای این سرود بسیار پیچیده و سخت هست، زرتشتیان نهایت تلاش خودشون رو میکنن تا بچه هاشون از همون کودکی اینو به صورت کامل حفظ کنن.

هزاران سال نیایش جاهلانه

ریگ ودا کتاب مقدس هندو هاست که بیش از ۱۰۰۰ تا سرود داره. از اونجایی که این سرود ها ماهیت نیایش و دعا داره در اغلب مناسک آیینی، جشن ها، ترحیم ها و... خونده میشه.

سه تا از سرودهای ریگ ودا هم تاحالا ترجمه نشده و هیچکس معنای این سه تا رو نمیدونه اما هندوها از همه بیشتر روی همین سه تا تعصب دارن و واجب ترین سرود برای خوندن و حفظ کردن همین سه تاست.

توجه داشته باشید که: نزدیک به ۱ میلیارد انسان هر روز چیزی رو به عنوان واجب دینی میخونن که اصلاً معنیشو نمیدونن.

در تمام آیین ها و ادیان شما میتونین چیزایی شبیه این رو ببینید و تعجب کنید. در همین دین اسلام خودمون هم وجود داره که البته عمومأ در مناسک و اعمال تشریعی وجود داره. یعنی اعمال و کارهایی داریم که دینی هستن اما هیچکس دلیلشو نمیدونه!

به قلم: امید قربانی دهنه سری

جامعه شناس و فعال اجتماعی سیاسی

لینک مستقیم گروه فرهنگی روستای دهنه سر سفیدرود در تلگرام:

https://t.me/Dahnesariha

مخاطب گرامی شما همچنین می‌توانید از طریق لینک های زیر مطالب و مقالات بیشتری در این وبلاگ بخوانید:

نخبه های ما را اینگونه کُشتند / امید قربانی

قاضی ماشینی دستگاهی برای تولید بمب های متحرک

شراب مقدس ترین نوشیدنی تاریخ بشریت / امید قربانی

قاضی ماشینی دستگاهی برای تولید بمب های متحرک

قاضی ماشینی دستگاهی برای تولید بمب های متحرک

نویسنده: امید قربانی

جامعه شناس و فعال سیاسی

( قاضی ماشینی ) اصطلاحی بود که اوایل سلطنت رضا خان توسط برخی از آزادیخواهان ابداع شد و دلیلش هم این بود که: در سال ۱۳۰۵ و همزمان با وزارت علی اکبر داور بر دستگاه عدلیه ( دادگستری ) جریان قضایی و دادگستری کشور به سمت دولتگرایی متمایل شد. به عبارتی ساده تر: دستگاه قضایی رضا خان، گوش به فرمان دولت شد.

بدین معنی که: دولت و وزرا به راحتی در احکام و پرونده های قضایی دست درازی میکردن و چیزی رو که مد نظر خودشون بود به قضات تحکیم و تحمیل میکردن. اگه یک قاضی هم پیدا میشد که مخالف نظر دولت رای صادر میکرد از کار برکنار میشد...

نقطه اوج این قضات ماشینی هم زمانی بود که احمد متین دفتری وزیر عدلیه شد. متین دفتری متابعت تام و کامل از شاه و شهربانی داشت و به همین دلیل غیرانسانی ترین ابلاغیهٔ قضایی رو برای تمام دادگاه ها صادر کرد مبنی بر اینکه:

« گزارشات پلیس بر ضد اشخاص در حکم سند رسمی بوده و متهم، مجرم میباشد ». بدین ترتیب بود که سیستم قضایی ایران در اواخر دوره رضاخان عملاً زیرمجموعه و بخشی از نظمیه بود!

اینروزها اگه به موضوع اعتراضات و دادگاه معترضین با دقت بیشتری نگاه کنیم، انگار همون ( قاضی ماشینی ) داره تکرار میشه. به خصوص اینکه میبینیم برخی از قضات که سابقا دچار ناراستی هایی شده و مشکلاتی برای کشور ایجاد کرده بودند، دوباره بر مسند قضاوت یکی از خطیر ترین صفحات جنبش اجتماعی ایرانیان نشسته اند.

قاضی صلواتی با اون تجربه بسیار تلخ و نادرستی که در پرونده مربوط به مازیار ابراهیمی داره، چرا مجدداً باید قاضی پرونده های بسیار مهم و امنیتی اعتراضات اخیر باشه؟

ماجرای مازیار ابراهیمی مربوط میشه به ( ترور دانشمندان هسته‌ای ) که یکی از متهمین اصلی این پرونده همین آقای مازیار ابراهیمی بود که حتی قاضی صلواتی حکم اعدام هم براش صادر کرده بود.

مازیار ابراهیمی حتی جلوی دوربین رسانه ملی به ترور ها و مزدور بودن و ارتباط خودش با موصاد و... اعتراف کرده بود. صدا و سیما هم مرتبا این اعترافات رو برای مردم پخش میکرد. اما بالاخره و با دخالت یکی دیگه از دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی به این پرونده مشخص شد که اساسا این بنده خدا هیچ نقشی در اون ترور ها نداشته و تمامی اعترافات هم تحت شکنجه ازش گرفته شده بوده!

و کلام آخر اینکه: با ایجاد سیستم قاضی ماشینی و دخالت نیروهای نظامی و انتظامی در پرونده های خاص امنیتی و... نه تنها اوضاع کشور بر مدار حقیقی و درست برنمیگرده بلکه عملاً هرکدام از معترضین و افراد خانواده شون تبدیل به بمب های متحرکی میشن که علاوه بر ایجاد پروسه انتقام، میتونه مشکلات بسیار بزرگتری هم برای کشور ایجاد کنه...

به قلم: امید قربانی دهنه سری / دی ماه ۱۴۰۱

لینک مستقیم گروه فرهنگی روستای دهنه سر سفیدرود در تلگرام:

مخاطب گرامی شما همچنین میتوانید از طریق لینک های زیر مطالب و مقالات بیشتری در این وبلاگ بخوانید:

نخبه های ما را اینگونه کُشتند/ امید قربانی

شراب شناسی در ایران باستان / امید قربانی

نخبه های ما را اینگونه کُشتند

نخبه های ما را اینگونه کُشتند

نفرین ابدی بر شما شراره های اهریمن

نویسنده: امید قربانی دهنه سری

شهرستان الشتر روستای سیاهپوش ، مزرعه دام و لبنیات کارینو. مدیر عامل جناب آقای مهندس محمد سیاهپوش. و محمد یک جوان خلاق، فنی، مستعد و خوش اخلاق و سرشار از انگیزه بود که میخواست تحولی شگرف در کشاورزی دامپروری لرستان ایجاد کنه اما...

اون زمانی که توی لرستان کسی نمیدونست گاو نژاد سیمنتال چیه، محمد سیاهپوش با تلاشی خستگی ناپذیر داشت برنامه اصلاح نژاد و بهسازی تولیدات پروتئینی رو توی بخش بزرگی از لرستان انجام میداد. محمد، مزرعه کارینو رو راه اندازی کرد که بخشی از مکانیزاسیون این مزرعه رو هم ما انجام داده بودیم لذا تعلق خاطر خاصی بهش داشتم.

کارینو، تنها مزرعه ایران بود با چرخه کاملِ تولید جیره غذایی، پرورش و اصلاح نژاد دام، تولید و توزیع اسپرم، تولید شیر، تولید گوشت و تارگت های مدون تجاری و بازارسازی. قرار بود الگوی کامل و جامعی برای صنعت دامپروری کشور باشه، همسطح مدل های توسعه یافته دامپروری اروپایی.

اما وقتی سال گذشته با من تماس گرفت و گفت که همه تجهیزات رو گذاشته برای فروش، یخ کردم . باورپذیر نبود برام لذا پس از چند لحظه سکوت با ناباوری گفتم: محمد تو دیگه چرا؟

گفت: امید جان، دولت تصمیم قاطع گرفته برای نابودی کشاورزی و دامپروری کشور و هیچ راه برگشتی وجود نداره. تمام تلاش خودم رو کردم تا کارینو رو نگهدارم. کارینو بچهٔ منه اما دیگه امکان ادامه وجود نداره!

بغض صدای این جوان نخبه الشتری به خوبی حکایتگر شکسته شدن استخوان بندی انگیزه و امید در وجود محمد سیاهپوش بود. خودش زنده بود اما هردومون اون لحظه بر سر جنازهٔ انگیزه و استعداد محمد زار زار گریه کردیم.

هزاران نفر همچون محمد سیاهپوش رو میشناسم که دچار همین سرنوشت شدن. وضعیت کشاورزی ایران که یک روز حرف های جدی و مهم برای گفتن در منطقه داشت، در کمتر از نیم دهه به نقطه بحرانی رسید. نقطه ای که دیگه لازم نیست روی تولید غذا تحقیق و پژوهش کنیم بلکه اولویت تحقیقی ما بحران خودکشی در میان کشاورزان و دامداران شده.

همهٔ شما دولتمردان کشور و نمایندگان مجلس در وقوع این فاجعهٔ دهشتناک و ویرانه سازی از ایرانِ آباد و آزاد سهیم هستین. به تعداد ذرات آب و خاک این سرزمین، لعن و نفرین ابدی بر شما...

امید قربانی ۱۴۰۳/۱۱/۱۱

لینک مستقیم گروه فرهنگی روستای دهنه سر سفیدرود در تلگرام:

https://t.me/Dahnesariha

مخاطب گرامی شما همچنین میتوانید از طریق لینک های زیر مطالب و مقالات بیشتری در این وبلاگ بخوانید:

خیرالکلام اولین روزنامه مستقل در گیلان

چرا نتوانستیم از ظرفیت های روستا استفاده کنیم؟

۴۷ درصد از سربازان اسرائیلی روانی شده اند